آیا استارتاپ‌ها پدیده‌ای عمومی شده‌اند؟

نام استارتاپ برای جامعه ایرانی چندان سابقه طولانی ندارد و در یک دهه اخیر این نام و کارکرد آن در بخش‌هایی از جامعه به خصوص در کلانشهر‌ها مورد توجه قرار گرفت. آیا استارتاپ‌ها توانسته‌اند به عمق جامعه نفوذ کنند و به پدیده‌ای عمومی تبدیل شوند؟

به گزارش اکونگار به نقل از تجارت‌نیوز، تاریخچه ابداع و استفاده از کلمه استارتاپ در ادبیات انگلیسی به سال ۱۸۴۵ بازمی‌گردد و این موضوع نشان می‌دهد که مفهوم استارتاپ حتی در کشور‌های توسعه یافته نیز در پایان انقلاب صنعتی به وجود آمده است.

در ایران اگرچه برخی از استارتاپ‌های زیربنایی و روزمره در اختیار و استفاده تمامی بخش‌های جامعه هستند، اما بعضا این ابزار در دست شهروندان صرفا به عنوان یک اپلیکیشن و یا صفحه‌ای در اینترنت مانند دیگر صفحات به نظر برسد. این مسئله زنگ خطری جدی برای ذات روحیه و فضای کسب و کار استارتاپی است که با یک نظرسنجی معمولی می‌تواند به نتایج جالبی در راستای آگاهی جامعه نسبت به این پدیده رسید.

استعدادیابی طبقاتی

استارتاپ‌ها به علت قرارگیری در کلانشهر‌ها از جمله تهران، فاصله قابل توجهی از نظر فضای شهری و حتی فیزیکی با دیگر شهر‌های ایران دارند. این مسئله که به علت جبر جغرافیایی رخ داده است، به تنهایی مشکلی برای استارتاپ‌ها ایجاد نمی‌کند و مسئله‌ ما در این گزارش نیز یافتن مشکلات جغرافیایی استارتاپ‌ها نیست؛ بلکه مسئله یافتن راه‌های موثر برای کاربردی کردن مخاطب استارتاپ‌ها در تمامی نقاط کشور و از بین بردن فاصله طبقاتی میان استارتاپ‌ها و شهروندان است.

 علت شکست پروژه جستجوگر بومی چه بود؟

استارتاپ‌ها در صورت توانایی برای برقراری ارتباط با عموم جامعه، حتی کسانیکه کوچکترین آشنایی با این پدیده ندارند، ضمن معرفی منطقی‌تر خود به مردم، از قدرت و پشتیبانی عمیق تری نیز برخوردار می‌شوند. این موضوع، در صورت ارائه خدمات پرمصرف و درگیر شدن با روزمره مردم، می‌تواند شرایط کسب و کار و نیاز جامعه به استفاده از بستر‌های استارتاپی را گسترش دهد. چنین شرایطی منافع اقتصادی، اجتماعی و آموزشی برای جامعه و کسب و کار و گسترش فکری و سرزمینی استارتاپ‌ها را به دنبال دارد.

نظرات متضاد در ارتباط استارتاپ و جامعه

شاید برخی این وضعیت را یک ایراد ندانند و صرفا استفاده کاربران از پتانسیل‌های خدماتی و رابطه اقتصادی استارتاپ‌ها با شهروندان را برای کار خود کافی بدانند، اما مسئله به همین نقطه ختم نمی‌شود و آگاهی کاربر نسبت به استفاده از فضای استارتاپی می‌تواند به ایجاد شهروند خلاق و مخاطب ایده‌مند کمک کند.

استارتاپ‌ها اگرچه دارای تیم‌های فکری و فنی لازم برای پیشبرد اهداف خود هستند، اما این مسئله نیز به خودی خود برای توسعه و پیشرفت دامنه‌های فعالیت و جذب مشتری و افزایش کیفیت کافی نیست. ارتباط موثر شهروند آگاه به کارکرد استارتاپ با فعالان این حوزه، می‌تواند منجر به ایده‌پردازی‌های خلاقانه برای ارائه محصولات و خدمات یک استارتاپ در آینده شود.

ارائه ایده‌های خلاقانه از سوی مخاطبان در هر صنف و شغلی می‌تواند نقشه پیش رو برای یک مجموعه را به صورت شفاف‌تر و دقیق‌تر ترسیم کند. برای مثال، یک استارتاپ حوزه انرژی اگرچه در آغاز کار باید از دانش کارشناسان و مدیران با سابقه در اجرای طرح‌های خود بهره ببرد، اما در نهایت مصرف کننده این استارتاپ با دو یا سه واسطه، شهروندان عادی خواهند بود. در حالی که شاید بسیاری از آنها از وجود زیرساخت‌های این استارتاپ و دانش فنی پشت پرده آن کاملا بی‌خبر باشند. قطع ارتباط استارتاپ و شهروند، باعث عدم آگاهی کسب و کار نسبت به نیاز‌های مصرف‌کننده و نوع توسعه و تغییر محصولات با توجه به جغرافیا‌های مختلف و فرهنگ‌های مختلف می‌شود.

برای دوری از این معضل، درگیر کردن مخاطب با محل ارائه خدمات استارتاپی به طور کلی جایگاه این کسب و کارها را در صحنه‌ عمومی جامعه تغییر می‌دهد. به این معنا که ایجاد شعب مختلف استارتاپ‌ها در شهرهای مختلف می‌تواند تاثیر مشخصی بر آشنایی بیشتر عموم با این پدیده و ارتباط نزدیک‌تر فعالان این حوزه با مخاطبان داشته باشد؛ تغییری که شاید در بطن خود منجر به اشتغال‌زایی بیشتر و دخیل شدن بخش‌های فراموش شده جامعه در بستر‌های نو شود. بستر‌هایی که بدون تزریق نیرو‌های جدید و آگاه، رو به زوال فکری، تکرار ایده‌های کم کیفیت و بازماندن از رقابت داخلی و جهانی می‌‌روند. هر ذهن ایرانی یک استارتاپ جدید است که توجه به آن می‌تواند تصویر جدید و خلاقانه‌ای را از خدمات در یک کشور خاورمیانه‌ای به جهان مخابره کند.

از دیگر رسانه ها
دیدگاه