مرگ سرمایهگذاریها در باتلاق قوانین و مقررات
روزی نیست که فعالان اقتصادی از مشکلات پیچیده خود درباره مسائل ارزی، بانکی، سازمان امور مالیاتی، قانون کار و... سخن نگویند. در این شکایتها، بخشی از بار سنگین و طاقتفرسای مواجهه با قوانین و مقررات بد و زدوبندها و بیقانونیها و نااطمینانیهای نامتناهی و فضای مهآلود و پرابهام محیط اقتصادی را میتوان حس و لمس کرد. این اعتراضها، ما را به سوال کلیدی رهنمون میسازد که چرا با وجود منابع و سرمایههای بسیاری که داریم، کشوری فقیر هستیم و به احتمال زیاد فقیر خواهیم ماند؟
به گزارش اکونگار به نقل از دنیای اقتصاد، جعفر خیرخواهان، استاد اقتصاد در یادداشتی نوشت: متاسفانه اقتصاددانان (بهویژه در کشورهای در حال توسعه) تا چند دهه پیش از واقعیات اقتصادی جوامع خود فاصله گرفته و به گوشه عزلت در برج عاج نظریهپردازی پناه برده بودند. شرایط چنان نامناسب بود که رونالد کوز (اقتصاددان برنده جایزه نوبل اقتصاد۱۹۹۱) بهعنوان سخنران اصلی در کنفرانس سالانه انجمن بینالمللی اقتصاد نهادی جدید در سال۱۹۹۹ با موضوع «وظیفه جامعه اقتصاددانان»، خیلی صریح به انتقاد از اقتصاددانان پرداخت که چرا توجه کافی به واقعیت نمیکنند. وی گفت: «اقتصاد طی سالها، بیشتر و بیشتر انتزاعی شده و از رویدادهای دنیای واقع جدا افتاده است. در کل که نگاه کنیم، اقتصاددانان طرز کار و عملکرد نظام اقتصادی واقعی را بررسی نکرده، بلکه درباره آن فقط تئوریپردازی میکنند.» وی از اِلی دِوُنز دیگر اقتصاددان انگلیسی نقل کرد که در همایشی گفته بود: «اگر اقتصاددانان بخواهند به بررسی اسب بپردازند، آنها سراغ اسبها نمیروند و از نزدیک آنها را مشاهده نمیکنند، بلکه در قالب مطالعات خود مینشینند و از خود میپرسند اگر من اسب بودم چکار میکردم؟»
اما در همان سالها و حتی بسیار عقبتر یعنی از اواخر دهه۱۹۷۰ یک اقتصاددان پرویی به نام هرناندو دسوتو کاملا باور داشت رویکرد بالا و مورد انتقاد کوز که اقتصاددانان بسیاری بهکار میگرفتند، نتیجه نمیدهد و به گفته خود برای درمان بیمار باید به بالین وی رفت. او اقتصاددان را مانند دندانپزشکی میدانست که بدون پرسش از بیمار که کدام دندانش درد میکند، نمیتواند کارش را شروع کند. دسوتو برای بررسی علل فقیر ماندن اکثریت جمعیت کشورهای در حال توسعه حتی یک موسسه پژوهشی و اندیشکده به نام «موسسه آزادی و دموکراسی» تاسیس کرد و با اجرای پیمایشها و مشاهدات واقعی و توجه به جزئیات و دقت بالای علمی و آماری کارش را شروع کرد. مطالعات میدانی و جمعآوری دادهها برای شناخت پدیدههای واقعی آنگونه که هستند، کار بسیار جالب و بدیع وی بود.
شرایطی که رویای هر پژوهشگر تجربی است. او به بررسی دقیق و از نزدیک پنج شهر جهان سومی پرداخت و ابتدا با شهر لیما، پایتخت کشور پرو شروع کرد که حاصل آن انتشار کتاب «راه دیگر» شد. سپس این بررسی را در شهرهای قاهره در مصر، مانیل در فیلیپین، مکزیکوسیتی در مکزیک و پورتوپرنس در هائیتی ادامه داد و حتی اسناد تاریخی درباره تاسیس و سیر تکامل نهادهای حقوق مالکیت کشورهای آمریکا، سوئیس و فرانسه در قرون هجده و نوزده را بررسی کرد. دومین کتاب وی «راز سرمایه: چرا سرمایهداری در غرب موفق میشود و در جاهای دیگر شکست میخورد؟»
نظریههای سابق درباره توسعه اقتصادی را به چالش کشید و در میان بسیاری واقعیات حیرتآور و البته هولناک که کشف و عیان کرد، یکی این بود که بیشتر مردم کشورهای درحال توسعه آنگونه که تصور شده است و به تصویر کشیده میشود، خیلی فقیر نیستند. این مردم و حتی کشورهایشان مالک داراییها و سرمایههای زیادی هستند؛ اما این داراییها به شکلی بازنمایی نمیشوند که به صاحبانشان اجازه دهد از دارایی خود ارزش مازاد مناسبی کسب کنند. دسوتو این نوع داراییها را «سرمایه مرده» نامید.
او در ابتدای کتاب راز سرمایه مینویسد: «سرمایه عاملی است که بهرهوری نیروی کار را افزایش میدهد و ثروت ملل را خلق میکند. سرمایه نیروی حیاتبخش نظام اقتصادی، مایه پیشرفت و تنها چیزی است که گویا کشورهای فقیر جهان نمیتوانند خودشان به تنهایی تولید کنند…» او همچنین ادعا کرد ثروت از حقوق مالکیت میآید، پس هرچقدر احترام به حقوق مالکیت و پایبندی به قراردادها و قولوقرارها بیشتر باشد، امکان خلق ثروت بیشتر خواهد بود. نتایج کارهای میدانی دسوتو نشان داد انبوه قوانین و مقررات زاید، مخل و مانع توسعه بخشهای تولیدی و ادغام کل اقتصاد با هم و با بقیه جهان میشوند. همچنین نبود نهادهایی مثل قوه قضائیه کارآمد و سالم که به انواع مالکان سرمایه در معامله با طرفهای دیگر تضمین دهد و در واقع به سرمایهها زندگی ببخشد، باعث میشود حجم عظیمی از سرمایهها مرده باقی بمانند. او خطرناکترین ویژگی فعالیت اقتصادی در کشورهای درحال توسعه را دیوار نفوذناپذیر قوانینی میداند که مانع انجام فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای اکثریت مردم میشوند.