آژیر قرمز شاخص فلاکت در ایران

اقتصاد خانوارهای ایرانی به اندازه‌ای نحیف شده که یک رشد اقتصادی ۴ الی ۵ درصدی، اثر معناداری در آن ایجاد نمی‌کند.

به گزارش اکونگار به نقل از روزنامه تعادل، هادی حق شناس، کارشناس اقتصادی در یادداشتی نوشت: در علوم اقتصادی برای سنجش سطح رفاه خانوارها از شاخص‌های مختلفی استفاده می‌کنند که مهم‌ترین آنها نرخ تورم و نرخ بیکاری است. در واقع تحلیل و ارزیابی متوسط نرخ تورم و متوسط نرخ بیکاری، امکانی را در اختیار تحلیلگران و اقتصاددان‌ها قرار می‌دهد تا بتوانند تصویری از وضعیت رفاهی و معیشتی خانوارها به دست آورند. در این میان، برای اینکه وضعیت رفاه خانواده‌ها سنجیده‌تر مورد بررسی قرار بگیرد، ترکیبی از این دو نرخ تحت عنوان شاخص فلاکت را به کار گرفته می‌شود که مجموع نرخ تورم و نرخ بیکاری جامعه است. به عبارت روشن‌تر، خروجی نرخ بیکاری به علاوه نرخ تورم، شاخصی را شکل می‌دهد که از آن با عنوان «شاخص فلاکت» یاد می‌شود. در برخی از جوامع، نرخ سود بانک‌ها هم به نرخ تورم و نرخ بیکاری اضافه می‌شود تا تصویری از وضعیت معیشتی و رفاهی خانوارها به دست آید. اما برای اینکه مشخص شود کدام یک از شاخص‌ها مطلوب‌تر است باید به ادبیات اقتصادی و توسعه‌ای بازگشت. همچنان که در خصوص شاخص‌های اولیه سلامت بدن انسان‌ها به دمای بدن و همچنین فشار مینیمم و ماکسیمم توجه شده و عدد فشار را بین 8 تا 12 و دمای بدن 37 در نظر گرفته می‌شود و هر عددی جز این اعداد به معنای نارسایی در بدن تفسیر می‌شود، در علم اقتصاد هم نرخ تورم و بیکاری چنانچه از محدوده‌های مشخصی بالاتر برود، به معنای بروز بیماری در اقتصاد است. معمولا در خصوص نرخ بیکاری اعداد زیر 5 درصد، نرخ بیکاری طبیعی در نظر گرفته و اعداد بالاتر از این عدد به معنای ناهنجاری اقتصادی تلقی می‌شوند. درخصوص نرخ تورم هم کشورهایی مانند ایران باید نرخی تورم زیر 5 درصد داشته باشند، هر چند این عدد در خصوص کشورهای توسعه یافته در محدوده زیر 2 درصد است اما در کشورهای پیشاتوسعه مانند ایران عدد بالاتری (مثلا بالای 5 درصد) در نظر گرفته می‌شود. حال اگر تصور کنیم نرخ طبیعی تورم و بیکاری 5 درصد باشد، در آن صورت شاخص فلاکت مطلوب باید حول و حوش عدد 10 یا زیر 10 باشد. اما زمانی که این عدد به 20 درصد، یا 50 درصد و... می‌رسد، مانند این است که مجموعه تب بدن انسان و فشار او که قاعدتا باید حدود عدد 50 باشد به اعدادی بالاتر مثلا 100 و 200 و 300 برسد. اگر مجموع عدد فشار بدن و دمای بدن به 100 یا 200 برسد، معنایی جز اغما و کما و مرگ برای فرد بیمار ندارد. این مثال‌ها را طرح کردم تا ذهن مخاطبان در خصوص تورم 40 درصد سال 1400 به این سو و حتی تورم بالای 30 درصد سال 97 به این طرف، روشن‌تر شود. این اعداد و ارقام فزاینده هم اقتصاد ایران را و هم اقتصاد خانواده‌های ایرانی را رنجور و نحیف کرده است.

در نتیجه به‌رغم گزارش‌های آماری بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در خصوص رشد اقتصادی 6 تا 8 درصد و رشد اقتصادی مثبت در 3 ماهه نخست سال، آثار این شاخص‌ها در سبد معیشتی خانواده‌ها دیده نمی‌شود و مردم تاثیر این رشد شاخص‌ها را احساس نمی‌کنند. چرا که شاخص فلاکت طی سال‌های اخیر چند برابر عدد نرمال بوده است. یعنی اقتصاد خانوارهای ایرانی به اندازه‌ای نحیف شده که یک رشد اقتصادی 4 الی 5 درصدی، اثر معناداری در آن ایجاد نمی‌کند. در تفسیر دیگر می‌توان گفت، خانوارهای ایرانی امروز برای پاسخگویی به هزینه‌های افزایش قیمت 2 دسته کالا و خدمات شامل خوراکی‌ها و اجاره مسکن (آب، برق، گاز و...) ناچار به استفاده از همه درآمد خود و فروش سایر دارایی‌های ممکن هستند. باید همه درآمد خود را صرف کنند تا بتوانند یک زندگی عادی و روزمره داشته باشند. در واقع 8 دهک جامعه درگیر تامین هزینه‌های روزمره شامل خوراکی‌ها و هزینه مسکن هستند. این وضعیت مشخصه شاخص فلاکت و افزایش چند برابری آن است. روندی که باعث شده سطح رفاه در خانوارها به شدن کاهش پیدا کرده و اقتصاد خانواده‌ها ضعیف و ضعیف‌تر بشود.

 

از دیگر رسانه ها
دیدگاه