افزایش دخالت دولت در جامعه، مساوی کاهش فرصت رشد افراد

یکی از شرایطی که زمینه‌ساز توسعه یک جامعه می‌شود، فرصتی است که به افراد داده می‌شود تا «خاص بودن» خود را پرورش داده، استعداد خود را کشف کرده و به ظهور برسانند. به میزانی که دخالت دولت در کلیت یک جامعه افزایش یابد، فرصت رشد فردی و خاص بودن کاهش می‌یابد.

به گزارش اکونگار، محمود سریع‌القلم، پژوهشگر حوزه توسعه در یادداشتی نوشت: کافی است به تاریخ صنعت هواپیما در اواخر قرن۱۹ و اوایل قرن ۲۰ توجه کرد. حدود ۲۰۰۰ نفر طی ۲۰ سال تلاش، بالاخره هواپیما را به پرواز در آوردند. نه دولت دخالت کرد و نه گروهی مانع شد. بانک‌ها و افرادی که می‌خواستند خاص باشند صنعت هواپیمایی را به راه انداختند. هرچند اروپایی‌ها در علوم، دانشمندان فراوانی از سال‌های ۱۷۰۰ به بعد داشته‌اند، اما عموم فناوری‌ها ازعلم به تولید، در امریکا تحقق یافته و از اختراع برق تا چاپ سه بعدی طی چهار دوره صنعتی شدن در امریکا بوده است. در امریکا است که فرید زکریای هندی، ادوارد سعید فلسطینی، هنری کیسینجر آلمانی، دارا خسروشاهی متولد تهران و ایلان ماسک افریقای جنوبی، فرصت تبلور استعداد و «خاص بودن» را پیدا کرده‌اند. هرچند کانادا، انگلستان و استرالیا تا حدی این ظرفیت را دارند اما هیچ کشوری به اندازه امریکا به فرد فرصت شکوفایی در علم، هنر، ورزش، تجارت، سیاست، تولید و آنچه توان ذهنی و باطنی اوست را نمی‌دهد. با مذهب، جنسیت، نژاد، فرهنگ، محل تولد، لهجه و روحیات فرد کاری ندارند، بلکه می‌پرسند: چه می‌دانی؟ چه هنری داری؟ کدام کار را به خوبی و نهایت دقت و کارآمدی می‌توانی انجام دهی؟ روسیه طی ۹۰۰ سال سابقه تاریخی، در هیچ مقطعی باوجود وسعت و منابع طبیعی بی‌نظیر، نتوانسته چنین فرهنگی را بسازد. در روسیه تزار، شوروی و فدراسیون روسیه، فرد معمولا در حال انطباق فکر وعمل خود با دولت و حکومت زندگی کرده و خروجی آن ترس، امتناع و عقب‌ماندگی بوده است. چین، اندونزی، سنگاپور و ویتنام، حداقل در فعالیت اقتصادی به فرد فرصت داده‌ و جواب گرفته‌اند. در سنگاپور، مسئولان یک دبیرستان با هم‌اندیشی اولیای دانش‌آموزان، فرآیندی را طراحی می‌کنند تا در ۱۵-۱۴ سالگی، استعداد فرد را شناسایی کنند و او را در مسیر تبلور آن استعداد یاری بخشند. اگر دانش‌آموز مهارت‌های هنری دارد، او را ملزم نمی‌کنند که حتما باید مهندسی برق بخواند. اگر دانش‌آموز دیگری در یک ورزش خاص استعداد فوق‌العاده‌ای دارد، در فضای جامعه و خانواده، او را مجبور نمی‌کنند که باید در پزشکی مدرک بگیرد. این سیستم آموزشی باعث می‌شود هر فردی، فرصت شکوفایی استعداد خود را پیدا کند. نتیجه آن می‌شود که سنگاپور با ۵.۵ میلیون جمعیت، منابع صفر و مساحتی معادل شهر تهران، تولید ناخالص داخلی فراتر از ایران داشته باشد. در بسیاری از کشورهای جهان سوم، کانونی‌ترین مانع پیشرفت و خلاقیت افراد، نهاد دولت است. یکی از ویژگی‌­های منطقه خاورمیانه، تمایل شدید فرهنگی نسبت به کنترل فرزند، کارمند، شهروند و کلا زیر مجموعه است و این باعث می‌شود نوآوری‌های افراد به حداقل برسد. در اوایل دهه ۱۳۵۰، دولت در ایران اعلام کرد که کشور باید سهم مهمی در تامین امنیت اقیانوس هند ایفا کند. این در شرایطی بود که ۶۰۰۰ روستا از آب آشامیدنی محروم بودند و حتی نیمی از زنان کشور، سواد خواندن و نوشتن را نداشتند. اولویت‌ها را چگونه باید تعیین کرد؟ یک، دو و سه یک کشور چیست؟ یک، دو و سه یک بنگاه اقتصادی چیست؟ یک، دو و سه یک فرد چیست؟ چگونه یک شهروند می‌تواند با ده‌ها شغل همزمان، تمرکز، کارآمدی و جواب گرفتن از زندگی را داشته باشد؟ بودجه یک کشور چگونه طراحی و تنظیم می‌شود؟ انگلیسی‌ها می‌گویند یکی از راه­‌های شناخت یک فرد این است که چگونه پول خود را خرج می‌کند. چرا سوئیس خاص است؟ چون حدود خود را می‌شناسد. چرا روسیه مشکل دارد؟ چون فراتر از توان اقتصادی خود، ادعا دارد. چرا شرکت‌ها ورشکسته می‌شوند؟ چون اولویت‌های خود را تشخیص نمی‌دهند، گنشر در اوج قدرت خود زمانی که دو آلمان متحد شدند و او را همگان معمار وحدت آلمان شناخته بودند از وزارت خارجه کناره‌گیری کرد. این تفاوت بین سیاستمدار آلمانی و جهان سومی است: در جهان سوم، بیشتر سیاستمداران به سیاست علاقه دارند چون می‌خواهند خوب زندگی کنند. اما در آلمان، سیاستمداری یعنی حل مشکلات و باز کردن گره‌ها. نلسون ماندلا باوجود اصرار نخبگان سیاسی و عامه مردم، از شرکت در دوره دوم ریاست‌جمهوری امتناع کرد و گفت: یک دوره پنج‌ساله برای انتقال به جمهوریت کافی است. او متوجه شد که «خاص بودن» او در بیرون ماندن از قدرت است.

 

 

از دیگر رسانه ها
دیدگاه