سایه روشن استفاده از هوش مصنوعی به جای کارگران صنعتی

بشر برای اولین بار، قادر به خلق موجودی جدید و هوشمند با قابلیت تحلیل منحصربه‌فرد شده است. پس از پیدایش الکتریسیته در انقلاب صنعتی دوم و تولید و توسعه‌‌ سخت‌‌‌افزارهای بسیار پیچیده‌‌‌تر مانند ریزتراشه‌‌‌ها در انقلاب صنعتی سوم، انسان توانسته است از تحلیل داده‌‌‌ها در ساده‌‌‌ترین شکل‌‌‌شان، یعنی به‌صورت اطلاعات باینری، به طراحی و خلق پیچیده‌‌‌ترین الگوریتم‌‌‌های تحلیلی در انتهای انقلاب صنعتی چهارم دست پیدا کند. امروزه، با ظهور ترانسفورماتورهای از پیش آموزش‌دیده مولد (GPT)، تحلیل پیچیده‌‌‌ترین داده‌‌‌ها و پرسش‌‌‌ها در کوتاه‌‌‌ترین زمان ممکن و به صورت خودکار امکان‌‌‌پذیر شده است.

به گزارش اکونگار به نقل از دنیای اقتصاد، مهدی قدسی، اقتصاددان موسسه مطالعات اقتصاد بین‌الملل وین دریادداشتی به نقش هوش مصنوعی در تحولات بدیع اقتصادی پرداخت. 

وی در این یادداشت آورده است: نسل جدید ابزارهای هوش مصنوعی قادر به پردازش اطلاعات و داده‌‌‌های متنوعی در قالب‌‌‌های نوشتاری، گفتاری و بصری است. هوش مصنوعی اکنون می‌‌‌تواند با تحلیل داده‌‌‌های گرافیکی، هویت افراد و اشیا را با دقت بالا و خطای بسیار اندک تشخیص دهد. دو دیدگاه کلی غالب بر فلسفه ماهوی هوش مصنوعی را می‌‌‌توان متصور شد. دیدگاه بدبینانه مفرط، پیشرفت این نوع ابزارها و توسعه چشمگیر سخت‌‌‌افزارهای پردازش کوانتومی، پیدایش گونه‌‌‌ای جدید از حیات با قدرت پردازش اطلاعاتی و تحلیلی بالاتر و دقیق‌‌‌تر از بشر را زنگ خطری برای رجحان این گونه جدید حیات بر گونه انسانی در کره خاکی می‌‌‌داند که می‌‌‌تواند در نهایت به انقراض گونه انسانی منجر شود. در مراحل آغازین پیدایش چنین گونه‌‌‌ای فراتر از انسان، روبات‌‌‌های صنعتی و خدماتی جایگاه نیروی کار را در تولید اشغال کرده و عایدی درآمد تولید را در دست صاحبان این نوع سرمایه متمرکز می‌کند.

در کتاب اخیر دارون عجم‌‌‌اوغلو و جیمز رابینسون با عنوان «قدرت و پیشرفت»، این نوع از به‌‌‌کارگیری فناوری مدرن به عنوان «اتوماسیون نه خوب-نه بد» (so-so automation) معرفی شده که منافع فراگیر چندانی برای جامعه بشری ندارد. تمرکز این نوع فناوری در اختیار اقلیتی سرمایه‌‌‌دار است که در کشورهای غیردموکرات در دست صاحبان قدرت نهادهای سیاسی استخراجی و در کشورهای دموکرات در دست صاحبان بنگاه‌‌‌های سوپراستار و تجدیدنظرطلب (revisionist) قرار دارد. این اقلیت‌ها می‌‌‌توانند با مهار این ابزار فناورانه، فرآیند نظارت، کنترل و سرکوب جامعه را براساس خواسته‌‌‌های خود به‌آسانی مهیا کنند که به افزایش قدرت استبدادی حکمران یا بنگاه‌‌‌های سوپراستار در دو نمونه از این کشورها منجر می‌شود.

در کشورهای دموکرات اما، می‌‌‌توان مهار بنگاه‌‌‌های سوپراستار را در دستان دولت‌‌‌های منتخب اکثریت به انجام رساند. در صورت عدم‌کنترل مردمی و دموکراتیک بر ابزارهای قدرت فناورانه، احتمال رجحان هوش مصنوعی بر انسان افزایش می‌‌‌یابد، چرا که هوش مصنوعی از ابتدای خلقتش در اختیار قدرت‌‌‌های جامعه نبوده است. این سناریو حالتی است که در بسیاری از داستان‌‌‌های کمیک از زمان به وجود آمدن کامپیوتر در انقلاب صنعتی سوم به تصویر کشیده شده است.

در دیدگاه خوش‌بینانه مفرط نیز بشر با قرار دادن قدرت نهادهای فراگیر در دستان جامعه، همواره با تبیین مقررات به منظور تنظیم بازار تولید و مصرف این نوع فناوری‌‌‌ها، قادر به استفاده بهینه از آنها در جهت ارتقای رفاه بشریت خواهد بود. «واگن بهره‌‌‌وری» (productivity Bandwagon) دیدگاهی خوش‌بینانه‌‌‌ای است که توسط عجم‌‌‌اوغلو و جانسون تبیین شده و نشان می‌دهد که پیشرفت فناوری موجب افزایش بهره‌‌‌وری کلی و افزایش دستمزدها در دهک‌‌‌های پایین توزیع درآمدی می‌شود. این در حالی است که به‌رغم اینکه فناوری‌‌‌های جدید نقشی مخرب در جایگزینی بسیاری از مشاغل قدیمی دارند، می‌‌‌توانند از دو کانال متفاوت، نقشی مثبت و فزاینده‌‌‌ای در افزایش رفاه جوامع ایفا کنند. در درجه اول، این نوع فناوری‌‌‌ها به پدیده‌‌ «تخریب خلاقانه» منجر می‌‌‌شوند؛ اصطلاحی که نخستین بار توسط اقتصاددان اتریشی، جوزف شومپتر و با الهام از تئوری‌‌‌های کارل مارکس مطرح شد.

در این پدیده، هر گونه فناوری جدید با به وجود آوردن روش‌های نوین تولید، روش‌های پیشین را کنار می‌‌‌گذارد. این روند در تمامی انقلاب‌‌‌های صنعتی، موجب بروز مقاومت‌‌‌های مدنی شده است. به‌طور مثال، زمانی که اسب‌‌‌بخار در اولین انقلاب صنعتی (۱۷۶۰-۱۸۴۰) در بریتانیا در سال ۱۸۲۵، حمل‌ونقل ریلی را جایگزین حمل‌ونقل با درشکه و اسب کرد، امپراتوری اتریش-مجار به دلیل ترس از قیام صاحبان اسب و درشکه، از ایجاد راه‌‌‌آهن خودداری کرد. با این حال، افزایش بهره‌‌‌وری در حمل‌ونقل ریلی در امپراتوری بریتانیا، باعث رشد چشمگیر در تولید و صادرات محصولات کشاورزی و کالاهای نساجی و صنعتی شد که این خود، توسعه و گسترش سریع‌‌‌تر درآمد ملی، تقاضای کل و در نهایت اشتغال‌زایی گسترده‌‌‌تری را نسبت به امپراتوری اتریش-مجار به همراه داشت. پس، اولین کانال مثبتی که از طریق آن فناوری‌‌‌های جدید و پویا می‌‌‌توانند به افزایش رفاه جامعه کمک کنند، افزایش تقاضای کل ناشی از ارتقای بهره‌‌‌وری است.

البته، فناوری‌‌‌های مدرن هوش مصنوعی امروزه قادر به جایگزینی بخش بزرگی از مشاغل ساده و روزمره هستند؛ این شامل پاسخگویی به مشتریان و مشترکان، ثبت‌سفارش‌‌‌ها و داده‌‌‌ها و همچنین بخش‌‌‌هایی از مونتاژ و خط تولید در صنایع متنوع می‌شود. با این حال، با وجود اینکه هوش مصنوعی قادر به جایگزینی بسیاری از مشاغل است، وظایف شغلی جدیدی را نیز ایجاد کرده است. در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در سال 2023، ریچارد بالدوین، اقتصاددان و استاد موسسه فارغ‌‌‌التحصیلان ژنو در سوئیس، نکته‌‌‌ای قابل‌توجه را مطرح کرد: «هوش مصنوعی شغل شما را نمی‌گیرد؛ اما کسی که از هوش مصنوعی استفاده می‌کند، کار شما را خواهد گرفت.»

باید به خاطر داشت که تمام مشاغل مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات فقط در دهه‌‌‌های پس از جنگ جهانی دوم و با ظهور انقلاب صنعتی سوم ایجاد شده‌‌‌اند. اشتغال در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) در سال 2021 معادل 3.7‌درصد از کل اشتغال در این کشورها بوده است. پس می‌‌‌توان نتیجه گرفت که به عنوان کانال دوم، فناوری هوش مصنوعی قادر است نه‌تنها با ایجاد مشاغل و کارهای جدید با درآمد بالاتر از سایر مشاغل، بلکه با افزایش بهره‌‌‌وری در سایر صنایع و افزایش تقاضای کل، نقش موثرتری در افزایش رفاه ایفا کند.

حقیقت موجود در هیچ‌‌‌‌یک از دو دیدگاه بدبینانه مفرط و خوش‌بینانه مفرط قرار ندارد. با وجود تنوع گسترده‌‌‌ در نظام‌‌‌های حکمرانی جوامع و کشورهای متفاوت، پیشرفت فناوری در مسیری میان این دو دیدگاه مفرط حرکت می‌کند. کشورهایی که توانایی مهار و تولید و استفاده از فناوری هوش مصنوعی را به نحوی دارند که به صورت کامل در خدمت و اختیار جامعه قرار گیرد، بیشتر قادر به بهره‌‌‌برداری از مزایای فراگیر این پیشرفت‌‌‌های فناورانه خواهند بود. قدرت دگرگون‌‌‌کننده‌‌ فناوری به مدت‌‌‌های طولانی سنگ ‌‌‌بنای تکامل اقتصادی، تغییر شکل صنایع و بازارهای کار بوده است. اکنون که اتوماسیون و دیجیتالیزه شدن در سراسر صنایع متنوع رخ داده است، سوالات مهمی پیرامون تاثیر آنها بر دستمزدها و سهم نیروی کار از ارزش افزوده‌‌ کل مطرح می‌‌‌شود.

در مطالعه‌‌‌ای که در پیش است با عنوان «ارزیابی تاثیر فناوری‌‌‌های نوین بر دستمزدها و سهم درآمدی نیروی کار»، ما به سوالاتی در خصوص روند جهانی شدن اقتصاد و تفاوت‌‌‌های ظریف و پویای بازار کار در ۳۲کشور توسعه‌یافته با در نظر گرفتن تمامی ۳۸صنعت آنها پرداخته‌‌‌ایم. این مطالعه به بررسی اثرات سرریز فناوری در زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی بر سهم درآمدی نیروی کار در ارزش‌افزوده کل و حقوق و دستمزد تمرکز دارد. یافته‌‌‌های اقتصادسنجی مطالعه نشان می‌دهند که نوآوری که براساس ثبت اختراعات ‌سنجیده می‌شود، به طور مثبتی با افزایش دستمزد همبستگی دارد.

این موضوع پشتیبان از فرضیه‌‌‌ای است که نوآوری می‌‌‌تواند پاداش‌‌‌های قابل ملاحظه‌‌‌ای برای نیروی کار، به‌‌‌ویژه برای کسانی که در حوزه‌‌‌های نوآورانه فعالیت دارند، به ارمغان آورد. با این حال، حمایت از حقوق مالکیت معنوی و حق ثبت اختراع توسط صاحبان سرمایه، باعث ارتقای کیفیت و عرضه محصولات نوآورانه شده و به تبع آن، فروش و سهم بازار و در نهایت سود و رانت نوآوری در آن صنعت را افزایش می‌دهد. این مساله می‌‌‌تواند به افزایش سهم سرمایه از ارزش‌افزوده نسبت به سهم نیروی کار منجر شود. با این حال، اثر منفی این موضوع بر سهم درآمد نیروی کار از ارزش‌افزوده در یک صنعت، می‌‌‌تواند توسط تاثیر مثبت نوآوری‌‌‌های ارائه‌شده توسط تامین‌‌‌کنندگان بین‌المللی همان صنعت خنثی شود.

با این حال، استفاده از روبات‌‌‌های صنعتی در فرآیند تولید یک صنعت، می‌‌‌تواند سهم درآمد نیروی کار از کل درآمد آن صنعت را افزایش دهد. این فرآیند نشان‌‌‌دهنده‌‌ اجرای تئوری «واگن بهره‌‌‌وری» در این کشورهاست. همچنین، سهم درآمد نیروی کار از کل درآمد یک صنعت را می‌‌‌توان با استفاده از تعداد بیشتری روبات در صنایع تامین‌‌‌کننده بین‌المللی به آن صنعت نیز افزایش داد. این در حالی است که تاثیر به‌‌‌کارگیری روبات‌‌‌های صنعتی در صنایع تامین‌‌‌کننده و همچنین در بخش‌‌‌های خریدار داخلی و خریداران بین‌المللی یک صنعت، بر سهم درآمدی نیروی کار آن صنعت منفی است. با وجود این دو نیروی متضاد، مجموع تاثیرات حاصل از کانال‌‌‌های جهانی موجود از طریق به‌‌‌کارگیری روبات‌‌‌های صنعتی در تمامی صنایع، نشان‌‌‌دهنده‌‌ تئوری «اتوماسیون نه خوب-نه بد» است که براساس آن، سهم درآمد نیروی کار از کل درآمد این کشورها در این صنایع، کاهش محسوسی را تجربه کرده است.

در اغلب مدل‌‌‌های مورد بررسی در این پژوهش، سرمایه‌گذاری در دارایی‌‌‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات، همچون کامپیوترها و زیرساخت‌‌‌های دیجیتال، تاثیر چشمگیری بر حقوق و دستمزد نشان نداده است. با این حال، با افزایش سهم سرمایه دیجیتال از کل سرمایه (فرآیند دیجیتالیزه کردن سرمایه)، تقاضای کلی افزایش یافته و این به نوبه خود، تقاضا را برای نیروی کار نیز بالا برده و در نهایت، افزایش تقاضا، جمع درآمد نیروی کار و در نتیجه، سطح رفاه در آن کشورها را بهبود بخشیده است. این نشان‌‌‌دهنده‌‌ اجرای تئوری «واگن بهره‌‌‌وری» از طریق دیجیتالیزه کردن صنایع است (نکته: ویرایش نهایی این مقاله و طراحی عکس‌ توسط هوش مصنوعی چت جی‌پی‌تی۴ انجام شده است.)

 

از دیگر رسانه ها
دیدگاه