سفره‌های مردم چطور کوچک شد؟

وزیر صمت دولت سیزدهم طی روزهای اخیر اظهاراتی را در حضور رییس‌جمهوری و برخی فعالان اقتصادی مطرح کرد که بازخوردهای بسیاری در فضای مجازی و رسانه‌ای پیدا کرد.

به گزارش اکونگار به نقل از روزنامه تعادل، وزیر صمت دولت سیزدهم طی روزهای اخیر اظهاراتی را در حضور رییس‌جمهوری و برخی فعالان اقتصادی مطرح کرد که بازخوردهای بسیاری در فضای مجازی و رسانه‌ای پیدا کرد.

این مقام اجرایی با اشاره به اینکه وزیر التماسی است، نسبت به نداشتن فرمانده اقتصادی در بخش‌های مختلف تولیدی، تجاری، اقتصادی و... نقد و اعتراضاتی را مطرح ساخت. مدتی قبل توئیتی منتشر کردم و در آن نوشتم: «افراد تا زمانی که در این کشور مسوولیت به دست نگیرند، متوجه نمی‌شوند، کت تن کیست!» مثلا زور هیچ وزیر صمتی در این کشور به خودروسازان، پتروشیمی‌ها، فولادی‌ها و... نمی رسد.

زور هیچ وزیر بهداشتی به معاونت غذا و داروی خود و زور هیچ رییس بانک مرکزی در این مملکت به بازار ارز نمی‌رسد. همه این گزاره‌ها و گزاره‌های دیگر از این دست، نشان‌دهنده آن است که ما در سیستم و ساختار اشکالات اساسی داریم. یعنی مشکل این نیست که تولید فرمانده دارد یا ندارد، مشکل اصلی نداشتن راهبردها و راهکارهای اساسی است.

نگاه‌هایی اینچنینی نسبت به مقولات اقتصادی و راهبردی، نگاه غلطی است.

پرسش و ابهام مهم این است که آیا برای اقتصاد کشور استراتژی و راهبرد وجود دارد؟ آیا تعیین شده چه حجمی از GDP ایران باید تولید باشد و چه بخشی از خدمات؟ اگر مشخص شده که مثلا 40درصد حجم GDP از تولید باشد، مشخص شده چه بخشی از این میزان تولید باید از تولیدات کشاورزی باشد، چقدر از تولید صنعتی، چقدر از بخش معدن و...؟

تصمیمات اقتصادی در ایران بر اساس عکس‌العمل‌ها حرکت می‌کند و راجع به کنشگرانی که در عرصه اقتصاد، سیاست، دیپلماسی و... تصمیم می‌گیرند، واکنش‌هایی ارایه می‌شود. رفتارهای واکنشی هم یک روز صدای وزیر نفت را درمی‌آورد، روز دیگر صدای وزیر صمت، روز دیگر فریاد وزیر آموزش و پرورش به آسمان بلند می‌شود و فردا روز هم نوبت وزیر بعدی می‌شود.

 

روز ممکن است صدای وزیری در بیاید. این نخستین‌بار نیست که فردی در این مملکت قبول مسوولیت کرده و به فاصله چند ماه این پرسش را مطرح کرده که آقا من چه کاره‌ام؟ این روند نشان می‌دهد که افراد در زمان قبول مسوولیت درکی از حوزه وظایف و اختیارات خود ندارند. طبیعی است که یک وزیر صمت نتواند هم سیاست‌های پولی و مالی را طراحی کند، هم سیاست‌های سرمایه‌ای، هم سیاست‌های مالیاتی، هم سیاست‌های تولیدی و تجاری و...؟

قاعدتا در هیچ اقتصادی اینگونه نیست. اگر افراد آگاهانه قبول مسوولیت کنند و بدانند مسوولیت اصلی‌شان چیست و با آگاهی و مطالعه وارد نهادهای تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز شوند، بعد از مدت کوتاهی صدای اعتراضشان بلند نمی‌شود؟

در این میان، ممکن است برخی این پرسش را مطرح کنند که برای حل این معضل کلیدی چه راهکارهایی باید مد نظر قرار گیرد؟

به نظرم راهکار مهم آن است که ابتدا همه تصمیم‌سازان و متولیان یک تصمیم عاجل گرفته و به این نتیجه برسند که دیگر کارهای مفسده‌انگیر، رفتارهای غیرقانونی، بخشی‌نگری و... کافی است و کشور به یک برنامه مدون و کاربردی نیاز دارد. همه باید قبول کنند که در یک قایق نشسته‌اند و در دریای مواج اقتصاد بین‌المللی قرار دارند. اما مسوولان و مدیران این کشور هستند که در حال  سوراخ کردن قایق هستند.

این تحلیل‌ها مرتبط با شناسایی درد است؛ اما درمان عقلایی آن است که تکلیف مشخص شود که روش بنیادین اقتصادی در این کشور چیست؟ آیا دنبال اقتصاد متمرکز هستیم یا اقتصاد بازار آزاد و...؟ متاسفانه ایران در بخش‌هایی از اقتصاد خود از کشوری چون کره شمالی هم بسته‌تر است و در زمانی دیگر نوعی رفتار می‌کند که حتی کشورهای پایه‌گذار لیبرالیسم هم آن‌گونه عمل نمی‌کنند. 

مثلاً در  شب عید، دغدغه وزیر صمت مملکت آن است که مردم سیب و پرتقال را به چه قیمتی بخرند. یا در ماه رمضان نگران خرما، شکر و زولبیا و بامیه مردم است! در این دوره‌ها، اقتصاد ایران از کشورهایی چون اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و حتی کره شمالی متمرکزتر است و در زمانی دیگر تصمیماتی اتخاذ می‌شود که لیبرال‌تر از امریکاست.

مثلا رییس‌جمهور ایران می‌گوید  که ما سرمان را در حساب‌های مردم نمی‌کنیم. در حالی که در لیبرال‌ترین اقتصاد‌ها هم دولت نظارت‌هایی را برنامه‌ریزی می‌کند تا منابع برآمده از پولشویی، قاچاق، عملیات مافیایی و... وارد اقتصاد نشود. در واقع اقتصاد ایران همه بدی‌های یک اقتصاد متمرکز و همه اشکالات اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد را توامان دارد.

چون هر کدام از این مکاتب خوبی‌ها و ضعف‌هایی دارند ولی ما بدی‌های هر مکتب را جذب کرده‌ایم. نتیجه این روند وضعیت کنونی اقتصاد ایران است. شخصا دیگر برایم مهم نیست که اقتصاد ایران مبتنی بر بازار آزاد حرکت کند یا یک اقتصاد متمرکز؟ هرکدام از این روش‌ها از وضعیت فعلی بهتر است.

مسوولان ارشد باید تصمیم بگیرند، یک مدل اقتصادی را تعریف کرده و بر مبنای آن برنامه‌ریزی‌های لازم را صورت دهند. باید هدف‌گذاری شود که چقدر قرار است در تولید پیشروی شود و مهم‌تر از آن در چه رشته‌هایی قرار است تولید صورت گیرد؟ اگر قرار است 15درصد GDP ایران تولیدات صنعتی باشد، چقدر سهم صنعت، چقدر سهم کشاورزی و چقدر سهم خدمات و... است؟

در 50سال اخیر یک چنین نقشه راهی در ایران طراحی و اجرا نشده است. نتیجه این فقدان، اقتصادی است که به تورم بالای 20درصد عادت کرده و فساد و رانت و ویژه‌خواری در آن جولان می‌دهد.

ضمن اینکه به دلیل شکل‌گیری یک طبقه الیگارشی برآمده از منابع مفسده‌زا، در حوزه‌های کلان سیاسی، رسانه‌ای، اجتماعی و... هم اثرگذاری می‌کنند. فرهنگ نوکیسگی در ایران ایجاد شده و نهایتا خروجی آن جیب خالی‌تر مردم و سفره‌هایشان کوچک‌تر شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از دیگر رسانه ها
دیدگاه