اولویتهای نظری و عملی ابتهاج، پایهگذار برنامهریزی توسعه در ایران
مهدی پازوکی، اقتصاددان معتقد است«معتقد است که اهمیت کتاب برنامه ریزی و قدرت در ایران از آن جایی است که بعد از انقلاب در سال ۱۹۸۷ دو تن از اساتید مدرسه مطالعات اقتصادی لندن که یکی از بهترین دانشکدههای اقتصاد جهان است دنبال این بودند که ریشه های اصلی برنامه ریزی توسعه در ایران پیدا کنند. »
به گزارش اکونگار، ابوالحسن ابتهاج پایهگذار اصلی برنامهریزی توسعه در ایران که در فاصله سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ مدیر سازمان برنامه بود و پس از آن هفت سال مدیریت بانک ملی را بر عهده داشت.« کتاب برنامه ریزی و قدرت در ایران» که سرگذشت ابتهاج را بررسی میکند به همت فرانسیس بوستاک، جفری جونز نویسندگان فرانسوی به رشته تقریر درآمده و پس از آن دکتر مهدی پازوکی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی آن را ترجمه کرده است.
مهدی پازوکی، مترجم «کتاب برنامه ریزی و قدرت در ایران» معتقد است که اهمیت کتاب برنامه ریزی و قدرت در ایران از آن جایی است که بعد از انقلاب در سال 1987 دو تن از اساتید مدرسه مطالعات اقتصادی لندن که یکی از بهترین دانشکدههای اقتصاد جهان است دنبال این بودند که ریشههای اصلی برنامه ریزی توسعه در ایران پیدا کنند. به اعتقاد آنها یافتن ریشههای برنامه ریزی توسعه در ایران عامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی را در کشورمان مشخص میکند. در ادامه مشروح صحبتهای وی را بخوانید.
آیا این کتاب بیشتر سرنوشت تاریخ تکنوکراسی ایران و سرگذشت ابوالحسن ابتهاج را به تصویر میکشد؟
ابوالحسن ابتهاج که یکی از اولین تکنوکراتهای کشورمان بوده سالها به عنوان مدیرعامل بانک ملی فعالیت داشته و قبل از تاسیس بانک مرکزی، بانک ملی وظایف نشر اسکناس را هم بر عهده داشته است و ابتهاج به عنوان سکاندار این بخش علاوه بر وظیفه بانکی وظایف بانک مرکزی را هم به دوش میکشید. ابتهاج از سال 1333 تا 1338 رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور میشود. او یک انسان مقتدری بود که اعتقاد داشت نهادهای توسعهای در ایران باید شکل بگیرد. در آن زمان بودجه جاری بر عهده وزارت دارایی وقت بوده و پول نفت قرار بود برای سرمایهگذاریهای بین نسلی و برای سرمایهگذاریهای زیرساختی هزینه شود. ابتهاج به دنبال این بود که نهادی را راه اندازی کند که طرحهای عمرانی و سرمایه گذاریهای زیربنایی را بتواند در کشور راهبری کند. این سازمان ماهیتی نزدیک به صندوق توسعه ملی کنونی دارد. بنابراین سازمان برنامه شکل میگیرد و یکی از ماندگاترین اقدامات ابتهاج در این سازمان مطالعات اساسی بر روی دشت خوزستان است. به عنوان مثال ایشان به شدت با دربار و نفوذ دولت به بخش اقتصاد مخالفت داشت زیرا در آن زمان تفکر تصمیم گیران دولتی بیشتر روزمره بود، اما ابتهاج یک دید بلند مدت همراه با اعتقاد به توسعه و برنامهریزی داشت. وی اعتقاد داشت یک نهادی باید در ایران شکل بگیرد که خارج از دغدغههای روزانه به فکر توسعه و پیشرفت کشور باشد به همین دلیل وقتی ایشان رئیس سازمان برنامه بود حقوق معاونین سازمان از وزرای وقت بیشتر بود. زیرا اعتقاد داشت کسی باید معاون سازمان برنامه شود که در واقع دانش و آگاهی و علم لازم را نسبت به مسائل اقتصادی داشته باشد؛ اما وزرا یک عنصر سیاسی هستند.
در آن دوران تکنوکراتها تمامی اقتصاد کشور را در برگرفته بودند، آیا این نتیجه فعالیتهای افرادی مانند ابتهاج بود؟
یکی از اقدامات مهم و تاثیرگذار ابتهاج در طول مدیریت خود توسعه سرمایه نیروی انسانی بود. به عنوان مثال وقتی رئیس سازمان برنامه بود، در خلل مسافرتهایی که به کشور آمریکا داشت و در یکی از کنفرانسهای صندوق بین المللی پول با دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا ملاقات میکند. در این ملاقاتها با خداداد فرمان فرماییان مدرس دانشگاه هاروارد آشنا میشود. ابتهاج از فرمان فرماییان دعوت به همکاری و حضو در کشور میکند و بعدها در اوایل دهه پنجاه آقای فرمان فرماییان به عنوان رئیس سازمان برنامه منصوب میشود. نسلی که ابتهاج تربیت میکند بعدها به عنوان روسای بانک مرکزی، رئیس سازمان برنامه و بودجه و ... منصوب میشوند. این موضوع باعث میشود که نسلی از تکنوکراتهای ایرانی شکل بگیرند که بر اساس عملکرد آنها در اقتصاد کشور برای اولین بار نرخ رشد اقتصادی دو رقمی شود. در اینجا میتوان به آثارتوسعه نیروی انسانی بر توسعه اقتصادی کشور پی برد، از سوی دیگر در همین دوره نرخ تورم کاهنده شده و اشتغال بالا رفته و بیکاری به شدت پایین میآید، اما پس از مدتی اقتصاد کشور با موضوع افزایش قیمت نفت رو به رو میشود.چون شاه بینش نفتی داشته و درآمدهای حاصل از فروش نفت را به بسط و گسترش بخش نظامی کشور اختصاص میداد با خداداد فرمان فرماییان دچار چالش شده و فرمان فرماییان از شغل خود استعفا میدهد. شاه به دنبال سرمایهگذاری عظیم در پادگانهای بزرگ، قدرتمند کردن ارتش، وابسته کردن ارتش به کشور آمریکا و ... بوده، اما سازمان که به مدیریت فرمان فرماییان فعالیت میکرد معتقد بود که کشور از نظر بهداشت، درمان،آموزش و ... در سطح پایینی است و به شاه میگوید که کشوری که مشکل درمان، بهداشت، آموزش و ... دارد؛ چرا باید هزینههای هنگفت نظامی را داشته باشد که با مخالفت جدی شاه رو به رو میشود به همین دلیل فرمان فرماییان از سازمان مدیریت استعفا میدهد. در واقع میخواهم بگویم که ابتهاج اعتقاد داشت آن چیزی که سازمان برنامه را یک سازمان ممتاز میکند برای توسعه و پیشرفت کشور نیروی انسانی کارآمد در سازمان برنامه است. به همین دلیل از آن دفاع میکرد. ابتهاج به شدت مخالف فساد بود و عامل درگیری و اختلافات اساسی ابتهاج با دربار در این رابطه بود. برای مثال سرمنشا درگیری ابتهاج با دربار در رابطه به کارخانه کود شیمیایی شیراز بود.
چرا؟مهمترین مخالفان ابتهاج چه کسانی بودند؟
ابتهاج اعتقاد داشت مطالعات کارشناسی سازمان برنامه نشان میدهد که این کارخانه باید در بندر امام خمینی فعلی تاسیس شود. دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر وقت و شریف امامی اعتقاد داشتند که کارخانه باید در شیراز تاسیس شود. در حالیکه ابتهاج معتقد بود که کارخانه باید به بازارهای بین المللی نزدیک باشد اگر قرار است محصولات این کارخانه صادرات داشته باشد از طریق خلیج فارس به راحتی میتوان راه بازارهای صادراتی را در پیش گرفت به همین دلیل در جلسه شورای اقتصاد میان دکتر اقبال و ابتهاج درگیری به وجود میآید و ابتهاج به شدت به دربار حمله میکند و به همین دلیل هشت ماه به زندان شهربانی وقت رفته و به طور کلی از سازمان برنامه اخراج میشود. بعد از آن ابتهاج بانک ایرانیان را تاسیس کرده و کشور را ترک میکند.
ابتهاج به توسعه فساد بسیار حساس بود، اما در این مسیر ناموفق بود به نظر شما دلیل این موضوع چه بود؟
ابتهاج حتی شکلگیری سیستم فساد راه هم پیش بینی میکرد. به کار بردن القاب برای یک فرد در طول دوران زندگی اجتماعی به خصوص برنامهریزیهای کلان معنی و مفهوم خاصی دارد. نماد مبارزه با فساد، شایستهترین مقام دولتی در خاورمیانه، بنیانگذار نهادهای مختلف در ایران، پیشگام نوگرایی جامعه ایران، نخستین تکنوکرات ایران، نابغه مالی ایران، بینالمللیترین اقتصاددان و مدیر قابل احترام ایران، مرد رشد اقتصادی ایران، آغازگر اندیشه برنامهریزی قاعدهمندتر در ایران و نظایر آن برای فردی گفته میشد که از جانب غربیها به عنوان فردی "ملیگرای، متعصب و وطن دوست" یاد میشد و حتی کشورهای خارجی را در ایران چندان میدان نمیداد و برای منافع ملی بسیار پافشاری میکرد. از طرف داخلیها هم، متهم به "عنصر بیگانه و دست نشانده" در جامعه ایران معروف شده بود. این فرد ابوالحسن ابتهاج است.
ابتهاج چه جایگاهی در دوران ظهور تکنوکراتها داشت؟
ابوالحسن ابتهاج، مرد اول اقتصاد ایران در دهههای 40 و 50 میلادی، بنیانگذار نظام برنامهریزی در ایران و یکی از پرشورترین حامیان جان مینیاردکنیز بود که در سال 1994 میلادی در لندن درگذشت. پروفسور فرانسیس بوستاک و جفری جونز دو تن از خبرهترین اقتصاددانان مدرسه مطالعات اقتصادی (LSE) لندن، مجموع تحقیقات خود را در کتابی با عنوان «برنامهریزی و قدرت در ایران»در سالهای اواخر دهه 80 میلادی منتشر کردند.
موضوع برنامهریزی توسعه در کشور چقدر در این کتاب مد نظر بوده است؟
در این کتاب ریشههای اصلی برنامهریزی توسعه در ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی، با تأکید بر نقش ابوالحسن ابتهاج به عنوان چهرهای پرنفوذ، طی دهههای 1940 و 1950 که ارتباط نزدیکی با شاه و تأثیر فراوانی بر تصمیمگیریهای اقتصادی ایران در دهههای 20 و 30 شمسی داشت و در نظامی که فساد سراسر وجود آن را فرا گرفته بود، به نوشته مجله نیویورک تایمز در سال 1341 (1962 میلادی)، نماد مبارزه با فساد به شمار میرفت.
مطالعه کتاب "برنامهریزی و قدرت در ایران"بخشی از زوایای تاریخ اقتصادی ایران را بازگو میکند که در دوران مدیریتاش در بانک ملی ایران و سازمان برنامه، زمینه بروز تحول ساختاری و بنیادی در کشور شد و اوج آن را میتوان به رشد اقتصادی بالای 12-10 درصد در طی سالهایی یافت که با همت، پشتکار و تیزبینی این فرد، در کنار برخی از همراهانش (علیرغم سنگاندازیهای مختلف در مسیر راهش)، صورت گرفت.
به نظر شما یک کارآفرین در عرصه اجتماعی، چه اندیشهای در سر میپروراند و چه انگیزهای برای خود تصور میکند که دستاوردهای وی موجب میشود که تاریخ اقتصاد ایران از آن به نیکی یاد کند؟
ارتباط ابتهاج با شاه، نشأت گرفته از اندیشههایی بود که در سر داشت و در مقابل نگرانیهایی که هر روز فکر او را مشغول میکرد. برخی معتقدند که اندیشههایی چون ملیگرایی و آزادیخواهی که در قانون اساسی مشروطه محترم شمرده میشد، تأثیر قابل توجهی به نسل جوان ایرانی آن دوران از جمله ابتهاج داشته است و معتقد بود که ایران با وجود برخورداری از منابع طبیعی و موقعیت منحصر به فرد استراتژیک خود در منطقه، با تنگناهای فراوانی برای صنعتی شدن و مدرنیته روبروست.
وی برای پیشبرد اهداف خود برای توسعه کشور دست به هر اقدامی زد. استفاده از خارجیها برای مشاورههای فنی و توسعه کشور، نقش برجسته در ایجاد نهادهای اثرگذار در مسیر رشد و توسعه کشور،اتخاذ رویکرد عقلاییتربرای توسعه اقتصادی ایران و مصصم بودن برآن،اصرار بر رویکرد انتظار توسعه از نهاد برنامهریزی کشور(سازمان برنامه)آن هم بصورت یک سازمان کاملا مستقل، تقویت موقعیت ایران در سطح بینالمللی (که باعث افزایش چانهزنی کشور در تلاشهای بینالمللی شد)،اتخاذ سیاستهای اعتباری مشخص در دوران مسئولیت در بانک ملی ایران (که عهده دار بانک داری مرکزی ایران نیز بود)،نشر اسکناس،اقدام به ضرب سکههای طلای سلطنتی،عملیات ارزی و تقویت ذخیره منابع ارزی کشور برای توسعه اقتصادی پس از پایان جنگ و...همگی تاییدی بر این ادعا است که نقش او را در اصلاح و پایهگذاری نهادهایی که مدیریت اقتصاد مدرن ایران را سامان خواهند داد، آشکارتر میسازد.
وی به عنوان رئیس هیأت نمایندگان ایران در کنفرانس بینالمللی پولی و مالی برتون وودز (جولای 1944) در آمریکا شرکت کرد. جان مینیاردکنیز اقتصاددانان بزرگ نیز به عنوان نماینده کشور بریتانیا در این کنفرانس شرکت داشت. این کنفرانس دستاورد نهادی و مالی مهمی را به همراه داشت که منجر به تأسیس نهادهایی از جمله بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول شد که کماکان فعال هستند. چانهزنی و مذاکره با این نهادها برای دریافت وامدهی بلند مدت، منجر به دریافت خدمات مشاورهای فنی مورد نیاز برای مطالعه برنامه هفت ساله عمرانی از جانب بانک جهانی شد. چرا که محدودیتهای درآمدهای نفتی در آن دوران گرایش ابتهاج به سمت دریافت منابع مالی از نهادهای بینالمللی افزایش یافت و حتی تلاش کرد که نام ایران در فهرست کشورهای دریافت کننده وام از بانک جهانی قرار دهد ولی در داخل کشور از جانب عموم مردم، نمایندگان مجلس و حتی دولتمردان مخالفینی داشت و به دلیل نداشتن پایگاه قدرت سیاسی قوی، موجب شد که به تدریج با شاه به دلیل مسیر صنعتی شدن (که به نظر وی این مسیر اشتباه بود)، تعارضاتی بوجود آید. معتقد بود که عقبماندگیهای اجتماعی و اقتصادی ایران فقط از طریق تخصیص منطقی درآمدهای نفتی کشور برای بهبود رشد اقتصادی و در نهایت رفاه مردم، امکانپذیر است. لذا باید کنترل این فرآیند در اختیار کسانی قرار گیرد که نگاه و اندیشه بلندمدت برای توسعه کشور دارند و متقاعد شده بود که ایرانیها آمادگی پذیرش ایدههای نوین را بیش از ملتهای دیگر دارند و آنچه در ایران اشتباه رخ میدهد روش پیاده سازی ایدهها است.
علیرغم این دیدگاه و به دلیل تعارضات به وجود آمده، در نهایت از سازمان برنامه به عنوان فرزند خود کنارهگیری کرد و پس از آن سعی کرد زندگی خود را به عنوان یک شهروند معمولی ادامه دهد.
چقدر به بخشهای مختلف زندگی ابتهاج پرداخته شده است؟
این کتاب را میتوان به چهار دوره از زندگی ابتهاج خلاصه کرد.ابتدا۷ تاریخچه خانوادگی ابتهاج و مشکلات به وجود آمده در دوران جنگ و حمله روسها به ایران که برای خوانندگان جذاب و شیرین خواهد بود. در ادامه دورانی که ابتهاج در نهادهای مالی کشور (بانک شاهنشاهی، بانک رهنی ایران و بانک ملی ایران) فعالیت خود را سپری کرد و زمینه تعارضات وی با بریتانیا و حتی برخی از مدیران و وزرای داخل کشور شروع شد. سپس به دورهای خواهد پرداخت که بیشرین ایدهپردازی وی مربوط به آن است، یعنی شکلگیری یک نهاد برنامهریزی در کشور برای رونق بخشیدن به اقتصاد. این نیز بخش دیگری از خاطرات زندگی اجتماعی و سیاسی ابتهاج را تشکیل میدهد. در نهایت پس از کنارهگیری از این سازمان، فعالیت خصوصی خود را ادامه میدهد که از جمله آن میتوان به تأسیس بانک ایرانیان در کنارگذران زندگی فردی خود، البته ناگفته نماند که پس از کنارهگیری از ریاست این سازمان، گفته میشود که همواره در اجلاسهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که از طرف این دو نهاد بینالمللی دعوت میشد، شرکت میکرد.
این کتاب را به چه کسانی توصیه میکنید؟
مطالعه این کتاب برای همه توصیه میشود. البته کسانی که علاقمند به مطالعه تاریخ اقتصاد ایران به خصوص دهههای 40-30 که رشد اقتصادی بالایی را تجربه کرده است بیشتر مفید خواهد بود. این کتاب نشان میدهد که گاهی اوقات در برخی از کشورها، افرادی (به عنوان کارآفرین اجتماعی و سیاسی) هم میتوانند با نگرش و بینش خود بیشتر سرنوشت کشورها را تغییر دهند و یا مسیری را تعیین کنند که آیندگان قدمهای استوارتری بردارند.